گفتمان

این وبلاگ ویژه ی گفت و گوهای فرهنگی اجتماعی و.... با شخصیت های مطرح و صاحب نظر است.

گفتمان

این وبلاگ ویژه ی گفت و گوهای فرهنگی اجتماعی و.... با شخصیت های مطرح و صاحب نظر است.

صحنه هایی از زندگی سلطان غزنه مستند سازی می شود

افسر رهبین؛ مسوول دفتر هماهنگی غزنه(2013 ):

 

صحنه هایی از زندگی سلطان غزنه مستند سازی می شود

جناب رهبین! مدتی است که شما به عنوان مسوول انسجام و هماهنگی دفتر غزنه 2013 کار می کنید، بفرمایید که برنامه های آماده سازی شهر غزنی برای سال 2013 چگونه پیش می رود؟

بر بنیاد نشست وزیران خارجه ی کشورهای اسلامی، در طرابلس، در سال 2007 عیسوی، تصمیم برآن شد که شهر غزنی در سال 2013 به عنوان پایتخت فرهنگی اسلامی برگزیده  شود

 

 بی گمان شما می دانید که پس از هر دوره یکی از شهرهای کشورهای اسلامی شامل این طرح می گردد و به نام پایخت فرهنگ اسلامی نام گذاری می شود. در رابطه به غزنی چون تصمیم دولت افغانستان بود؛ البته در طرح پیشنهادی دولت افغانستان سه ولایت بود، (هرات، بلخ و غزنی) دلیل این که شهر غزنی در این طرح مورد پذیرش کشورهای اسلامی قرار گرفت و قرار بر این شد که غزنی این افتخار را کمایی کند، پیشینه ی تاریخی غزنه؛ به ویژه عصر غزنویان است که در این دوره، نه تنها دوره گسترش فرهنگ اسلام؛ بل دوره گسترش دانش و علوم به سایر کشورهای نیز بود. بنا به این دلایل نمایندگان کشورهای اسلامی ترجیج دادند که غزنی به این نام برگزیده شود.

 

 از حدود چند ماه به این سوست که من مسوولیت هماهنگی دفترغزنی 2013 را به عهده دارم، تلاش براین شده تا کار نهادهای( که وابسته به کار غزنی هستند) چون وزارت انکشاف شهری، وزارت زراعت، ترانسپورت، وزارت آب و برق و سایر نهادهای که به گونه ی در کار بازسازی و احیایی فرهنگ و تمدن غزنی دخیل هستند، انسجام پیدا کند و به صورت خاص تلاش کردیم؛ تا کارهای وزارت اطلاعات و فرهنگ را دررابطه به بازسازی شهر غزنی، جهت دهی کنیم.

 

 بر بنیاد این برنامه ها، ما یک ارایه یا به اصطلاح انگریزی اش (Presentation) آماده ساختیم که در او بیشتر از بیست عنوان را برای وزارت اطلاعات و فرهنگ مشخص نمودیم، یکی از این کارها، انتشار گاهنامه غزنی2013 است که مسوولیت رسمی این گاهنامه را ما به دوش داریم، امیدوارم که این گاهنامه بتواند در بازتاب رویدادهای فرهنگی غزنه و غزنویان موثر واقع شود.

 

این گاهنامه در کدام عرصه ها به ارایه مطلب می پردازد و اصولا موضوع های محوری دراین گاهنامه چه مسایلی اند؟

 

بیشتر به مسایل تاریخی فرهنگی غزنی پرداخته می شود. وقتی  مسایل فرهنگی تاریخی می گوییم، منظور ما این است که پژوهش را در برمی گیرد، مرمت آثار تاریخی فرهنگی، تصاویر، و کارهای که عملا آغاز یافته، مانند مراقبت و بازسازی آبده های تاریخی و همین طور گزارش دهی از برنامه  های گسترده ی وزارت انکشاف شهری  که در پلان استراتیژیک این وزارت قرار دارد. برای معلومات بیشتر هموطنان باید بگویم که بیش از سی پروژه در برنامه های وزارت انکشاف شهری برای آماده سازی غزنی تا 2013 قرار دارد و تمام این مسایل را ما می خواهیم در گاهنامه منعکس کنیم.

 

نخستین شماره این گاهنامه چه وقت در اختیار شهروندان کشور قرار می گیرد؟

 

امید وار هستیم در آینده ی نه چندان دور منتشر شود.

 

از سی پروژه یی را که یاد نمودید، کدام پروژه ها در اولویت قرار دارند؟

 

پروژه هایی که در غزنی مورد نظر است، برای ویرایش و پیرایش سیمای تاریخی فرهنگی غزنی، یکی از این پروژه ها ترمیم و باز سازی آبده های تاریخی است. بی گمان از آرامگاه سلطان غزنه آغاز می شود، همین طور سلطان مسعود دوم؛ تا سایر برنامه هایی که به وزارت اطلاعات و فرهنگ ارتباط می گیرد. البته وزارت اطلاعات و فرهنگ به طور عملی  کار ده آبده را شروع نموده و در حدود بیست و چند آبده دیگر نیز که مربوط به ریاست آبده های تاریخی وزارت اطلاعات و فرهنگ می گردد، کار بررسی و برنامه مرمت این آبده ها تا آخر امسال شروع  می گردد و یا سال آینده بررسی و آمار گیری آن ها آغاز خواهد شد.

 

بخش های دیگری که بیشترینه مربوط می شود به برنامه های استراتیژیک  وزارت انکشاف شهری و از جمله مهمترین و عمده ترین کاری که ممکن است صورت بگیرد، ایجاد مرکز ثقافت اسلامی است. ساختن کتابخانه، سالون نمایش، موزیم نمایشگاه سالون محافل و گذشته از این ها، تمام بخش های وزارت فرهنگ تلاش دارد تا هر کدام کاری را در رابطه به آماده سازی شهر غزنی برای میزبانی از مهمانان در سال 2013 انجام دهند، برای مثال تلاش بر این است تا بخش ها و صحنه هایی از زندگی سلطان غزنه به عنوان فلم های مستند (داکمنتری) ساخته شود و همین طور وب سایت غزنه ممکن است در همین روزهای نزدیک آغاز به کار کند. از مهمترین کارها، کار وب سایت است که بی گمان می تواند گزارش ها در رابطه با غزنی را منعکس کند.

 

با توجه به حجم کار و این که هزینه ی زیادی را می طلبد، فکر می کنید وزارت اطلاعات به تنهایی می تواند غزنی را تا سال 2013 آماده کند؟

 

نه، هرگز! طوری که شیوه مدیریت دولتی ایجاب می کند، هر اداره کار مربوط به خودش را انجام می دهند، به طور مثال وزارت انکشاف شهری، برنامه ریزی و طرح ریزی خود را در رابطه با ایجاد سیستم کانالازیسیون، بناهای مربوط میدان هوایی محلی،  بازار سر پوشیده و...انجام می دهد و برنامه استراتیژیک خود را در رابطه به شهر غزنی آماده می سازد.

 

وزارت مالیه مسایل پولی را پی گیری می کند. از جمله بیشتر از دوصد میلیون دالری که وزارت انکشاف شهری مطالبه کرده( هزینه کارغزنه) وزارت مالیه بربنیاد هدایت ریاست دولت حاضر شده که ده میلیون دالر را برای این کار تدارک کند. کارهای دیگری هم پیش روست که باید برای شان فن یابی شود. در این رابطه ما یک مجلس را با نمایندگان و سفیران کشورهای اسلامی داشتیم، برنامه ها و نیازمندی ها برای شان تشریح شده وشماری از این نمایندگان وعده همکاری دادند.

 

شما به عنوان مسوول دفتر غزنی و نماینده ی وزارت اطلاعات و فرهنگ، چه اندازه نگران وضع امنیت در شهر غزنی هستید، شما می دانید، در صورت بروز مشکل های امنیتی، بسیاری از پروژه ها ممکن است به موقع عملی نشود؟

 

تامین کامل امنیت یکی از خواست های همگانی است، بدون امنیت کاری انجام داده نمی شود، کارهایی که در حال حاضر جریان دارد؛ از جمله مرمت آبده های تاریخی داخل شهر، کارهای زیبا سازی شهر، تا هم اکنون با مشکل جدی مواجه نشده است؛ اما انتظار می رود مقام های امنیتی و نهاد های که وظیفه تامین امنیت را بر دوش دارند، بتوانند امنیت شهر غزنی را برای آماده سازی این شهر تا 2013 تامین کند.

 

شعر سیاسی در گفت وگو با احمد ضیا رفعت

طرح مساله:

هفته ی گذشته، در شماره ی هشتم روزنامه ی ماندگار نبشته یی از روح الامین امینی زیرنام« شعر های سیاسی یا شعار های سیاسی در افغانستان» نشرشد . امینی در این نبشته بابیان گونه های شعر به تشریح شعر های سیاسی پرداخته و برخی از شعر های احمد ضیا رفعت و پرتو نادری را به بوته ی نقد گرفته است.  شماری ازشعرهای سیاسی آقای رفعت و پرتونادری را تهی از عناصر شاعرانه خوانده و گفته است که این شعر ها در حد یک شعار سیاسی است نه شعر سیاسی. آنچه را که می خوانید بخشی از گپ و گفتی نویسنده با احمد ضیا رفعت است  که چندی پیش در پیوند با همین موضوع  انجام شده بود:

بسیاری از نویسندگان ، بر فرهنگیانی که به مسایل سیاسی می پردازند خرده می گیرند و به این باوراند که یک شاعر، ‌یا یک چهره ی فرهنگی نباید طرف قرار گیرد، نگاه شما چیست؟

همین هایی که چنین نگاهی دارند، پس چرا خود از اقبال استقبال می کنند. مگر اقبال خودش یکی از متفکران ایجاد کشور پاکستان نبود. مگر خودش از پیشگامان نهضت آزادی بخش شبه جزیره ی هند نبود،‌ مگر خودش در شعرهایش در کشورهای اسلامی تقاضای حرکت های سیاسی را نکرد. یک بخش مدون از شعرهایش در مورد سیاست مداران افغانستان اختصاص دارد.

پس چرا می یایم از اقبال تمجید می کنیم، بخش عمده ی از شعرهای اقبال شعر سیاسی است. در واقع یک نوع ترس گریبان گیر جامعه ی فرهنگ ماست و این برخاسته از یک نوع استبداد زدگی یی است که در طول تاریخ به  جامعه چیز فهمان و اندیشمندان ما حاکم بوده است . این درست است که کسی وارد عرصه سیاسی می گردد طرف واقع می شود و باید هم طرف واقع شود.

شاعران ما دوست دارند که همه ی مردم برای آنها کف بزنند،‌ پس ما باید  ازچنین علایقی خداحافظی کنیم و در متن جامعه صدای خود را بکشیم و وانتظار نداشته باشیم که همه ی جامعه برای ما کف بزنند،  همیشه هم قرار نیست که جامعه  برای شاعران کف بزنند، پس تا زمانی که ما با این ترس وداع نکنیم و انتظار داشته باشیم که ما را مردم بپذیرند در واقع معنایش این است که هیچ تغییری نباید ایجاد شود.

نگاه انقلابی و نگاه پویا چیزی است که عامه ی با آن موافق نیستند، این کار نخبه گان و فرهنگیان سیاسی در کشور است. اگر هم جامعه ی آماده، برای تغییر باشد، ‌پس تغییر معنا ندارد. ما وقتی صحبت از تغییر می کنیم معنایش این است که بخش عمده ی جامعه نمی دانند که برای رسیدن به وضع بهتر سیاسی و اجتماعی ضرورت به چه تغییراتی است، اینجاست که باید نویسندگان و نخبه گان وارد عرصه شوند و برای ایجاد تغییر تلاش کنند وقتی تلاش می کنند با برخی از موانع و مخالفت ها هم مواجه می شوند. طبیعی است که این جا قرار نیست همه برای نخبگان کف بزنند. نگاه کنید که نویسندگان پیش رو همیشه در زمان خودشان مورد استقبال عامه قرار نگرفته اند و شاید که سال ها پس از رفتن شان درستی و حقیقت کارشان آشکار شوند و  مورد توجه جامعه قرار می گیرند. حالا اگر این شاعران و نویسندگان به درستی حقیقت کارشان باور دارند باید صبر کنند که ده ها سال ازعمر کارشان سپری شود؛ تا جامعه درک کند که کارشان به حقیقت نزدیک بوده اند.

پس با این تحلیل، بسیاری از شاعران و نویسندگان محافظه کاراند و هراس دارند از اینکه مردم یا بخشی از جامعه عملکردشان را مورد انتقاد قرار دهند و یا برای شان کف نزنند؟

دقیقاً همین طور است، گرایش محافظه کاری در جامعه ی فرهنگی ما به آسیب جدی تبدلی شده است.

در شعرهای تان بیشتر به کدام مسایل می پردازید. موضوع یا سوژه ی مورد علاقه شما چه مسایلی اند؟

یکی از نظریه های ادبی این است که شعر را باید چنان آسان کنیم که عامه معنای آن را درک کنند؛ یعنی شعر نباید یک عرصه ی اشرافی باشد، ‌اشرافیت فرهنگی را نباید ایجاد کنم، ما نباید شعری بگوییم که تنها شاعران معنا و مفهوم آن را بدانند ؛ اما عمدتا طیف وسیع مردم از درک معنای آن فاصله دارند؛ از این منظر تلاش های در عرصه ی شعر در پیوند با سیاست بوده که با مسایل سیاسی چنان آسان برخورد کنم که برای عامه هم قابل درک و فهم باشد.

البته در این جا یک نکته را عرض می کنم که مسایل را نباید به گونه یی مطرح کنیم که از عناصر هنری دور شود،‌ بل تحلیل من این است که آفرینش گر هنری می تواند در عین توجه به عناصر هنری یک  اثر، ‌آن را طوری ایجاد کند و بپروراند که قابل درک و دست رسی برای عوام نیز باشد.

در شعرهای سیاسی بیش تر به اعتراض از وضع موجود پرداخته می شود منظور من  این است که اعتراض با حفظ عناصر هنری با زبان ساده و عام فهم بیان شود.

با این تحلیل شعر اعتراضی و پرخاشی را می شود با شعر مقاومت و ادبیات پایداری ربط داد؟

شعر مقاومت همیشه وجود دارد و احتمال دارد؛ تا بشر هست شعر مقاومت نیز باشد؛ اما همیشه این گونه نیست که شعر مقاومت در یک جامعه ی خاص وجود داشته باشد، همانگونه که شعر مقاومت در ایران مطرح بود.

به این معنا که وقتی در جامعه بی عدالتی  اوج می گیرد اعتراض هم بیش تر می شود، و یکی از عرصه هایی که اعتراض در او جای خود را باز می کند ادبیات است وقتی اعتراض ها در جامعه ی ادبی شدید می شود، خود به خود ساختار ادبیات مقاومت شکل می گیرد.

 اگر افغانستان به عدالت دسترسی بیش تر پیدا کند، ممکن است اعتراضی نسبت به وضع موجود به این شدت وجود نداشته باشد. شاید ساختارهای ادبیات ما شکل دیگر به خود بگیرد؛ اما در حال حاضر به دلیلی که ما شاهد بی عدالتی های زیاد در جامعه هستیم و در عرصه ی سیاسی نیز از این لحاظ شعر مقاومت در افغانستان فرهنگ رایج است.

یعنی شکل گیری شعر مقاومت بستگی به فضا و شرایط یک جامعه ادبی دارد؟

بلی یک بستر باید به صورت طبیعی ایجاد شود.

تحلیل های شما از مسایل سیاسی و اجتماعی بیانگر ژرف نگری شما است. سیاست در بینش ادبی شما نگرش ادبی در بینش سیاسی شما به صورت متقابل چه تاثیری داشته است؟

 نقش کدام یک برازنده است؟

در اینکه شما از من به عنوان شخص عمیق نگر یاد کردید حسن نظر شما است . من چندان اعتقاد به عمیق نگری خود ندارم. هنرمندان به هستی کنجکاوانه تر نگاه می کنند و حساس تر هم برخورد می کنند و ادبیات و هنر هم کار ظریف، عمق و ارزشی است؛ شاید سبب شود اگر آفرینش گر ادبی به عرصه ی سیاسی نگاه کند، عمیق تر، ظریف تر و کنجکاوانه تر از دیگران نگاه می کند؛ بنابرآن اگر توانسته باشم نگاه عمیق تر به مسایل سیاسی و اجتماعی داشته باشم. حتما برخواسته از همان نگرش ادبی من است که این کار را برایم میسر نموده تا نسبت به این مسایل حساس باشم.

در رشد بینش ادبی و فرهنگی شما چه عواملی تاثیرگذار بوده، اگر شما به جای هرات در جای دیگر افغانستان زندگی می کردید، بازهم همین بینش و نگرش را نسبت به مسایل مختلف می داشتید؟

اگر نظر به این عنصرها: زمان، محیط و وراثت که با پیشرفت علوم جامعه شناسی و روان شناسی در پیوند با ادبیات مطرح شد، قضاوت کنیم، طبیعی بود که هرات به عنوان یک عنصر محیطی تاثیر خاص خود را در تکوین و شکل گیری شخصیت ادبی ام دارد.

اگر در هرات زاده نمی شدم؛ شاید دو عنصر دیگر مساله وراثت و زمان در چگونگی بحث من تاثیر می گذاشت؛ ولی تاثیر محیط شاید به گونه دیگری می بود، نمی توانیم از این چشم پوشی کنیم  و نمی شود  پیش بینی کرد که اگر در هرات زاده نمی شدم شاید شاعر می بودم  بهتر از این یابد تر از این ؛ البته این موضوع قابل پیش بینی نیست؛ ولی آنچه که قابل پیش بینی است شاید شاعر موجود نمی بودم.

در حال حاضر در زمینه ی پژوهش های ادبی چه کارهایی را روی دست دارید؟

روی دیوان فارسی امیرشیرعلی نوایی کار می کنم که کارش تقریبا تمام شده است؛ در کنار آفرینش های ادبی ، در بخش دری دانشکده ژرونالیزم کارمی کنم، جسته و گریخته به مسایل سیاسی نیز می پردازم.