گفتمان

این وبلاگ ویژه ی گفت و گوهای فرهنگی اجتماعی و.... با شخصیت های مطرح و صاحب نظر است.

گفتمان

این وبلاگ ویژه ی گفت و گوهای فرهنگی اجتماعی و.... با شخصیت های مطرح و صاحب نظر است.

حوزه ی کار ویراستار ، صلاحیت ها و دشواری ها/ بخش سوم و پایانی

استاد! از نظر شما اصول  رسم الخط کدام ها اند، ویراستارهای حرفه یی  از کدام معیارهای زبانی و علمی پیروی می کنند؟

من در جریان مطالعاتم، وقتی شیوه های رسم الخط را مطالعه می کردم به یکسری به مبانی علمی بر می خوردم، می دیدم بسیار پخته است. تاجای که در کتابهای رسم الخط برخی از مبانی را توضیح داده، دقت کردم دیدم که غالبا این ها یک اصول بسیار قوی علمی دارند، به این راحتی ما نمی توانیم از پیش خود رسم الخط را تغییر دهیم و یا در آن تصرف کنیم.

یکی از آن اصول این است که تا حد امکان رسم الخط بر مبنای حروف و قواعد زبان فارسی باشد. یکی از اصول این است که تا جای که امکان دارد شکل نوشته شدن و خواندن باهم هماهنگ باشد، یعنی همان چیزی را که نوشته می کنیم باید همان چیز را درگفتار بکار ببریم. قاعده دیگر این است که نباید عادت های زبانی مردم را زیاد نادیده بگریم، قاعده دیگر این است که نوشته ی ما از نظر شکل بصری باید راحت  و آسان خوانده شود؛ یعنی تلاش کنیم که باید برمبنای حروف فارسی باشد، هم در عادتهای زبانی مردم تصروف نشود، هم بر اساس هماهنگی خواندن و نوشتن باشد، هم از نگاه بصری. وقتی جمعی این چهار معیار را می خواهیم در نظر بگیریم و یک رسم الخط   را تدوین  کنیم، می بینیم کار ویراستاری بسیار دشوار می گردد. چون بعضی وقت ها این ها باهم تداخل پیدا می کند؛ مثلا  اگر بخواهیم شکل گفتاری و نوشتاری را باهم نزدیک کنیم.

 در این صورت کلمه « خویش»، به معنای خود را که ما خویش با «یا » تلفظ می کنیم « و» را نباید تلفظ کنیم. به صورت «خیش» نوشته کنیم؛ ولی این بایک سنت زبانی و یک عادت زبانی ما برخورد دارد بخاطر که در  بسیاری از متون کهن، واژه خیش، با و نوشته شده؛  بنا بر این وقتی ما اینگونه نوشته کنیم بسیاری از متون کهن را نمی توانیم بفهمیم. یا کلمه خواب اگر بدون« و »نوشته کنیم بسیاری از متون کهن که خواب با «و» نوشته شده برای ما قابل درک نیست. از طرفی دیگر تاجای که ممکن است تلاش کنیم که کلمات مختلف صورت نوشتاری یکسان نداشته باشد، مثلا کلمه خویش را بدون «و »بنویسم به صور خیش با آن وسیله یی که گندوم را می کوبند ... اشتباه می شود و این ایجاد مشکل می کند( خیش برای شخم زدن گندم به کار می رود و در برخی از مناطق افغانستان به آن خیش می گویند)

با این وصف نزدیک کردن زبان گفتار، با زبان نوشتار ممکن است برای کاربران یک زبان مشکل های جدی ایجاد کند، به طور مثال، برخی در ا فغانستان واژه های عربی یی را که تنوین دارند با «نون» می نویسند. مانند «مثلن» و«فعلن» و به جای تنوین «ن » را به کار می برند، فکر نمی کنید این حرکت تا حدودی زبان را از قواعدکلی دور می سازد و به اصالت زبان آسیب می رساند؟

قضیه بسیار مهم همین است که در این جا ما یک اصل را رعایت کردیم و لی از دو سه ااصول آن غافل ماندیم. یکی از این  اصول این است که کلمه غالبا بر مبانی نحوی و صرفی خودش نوشته شود. یعنی کلمه مثلا چون عربی است و تنوین عربی دارد، باید بگونه یی بنویسیم که با آن ساختار عربی اصلی خود نزدیک باشد،  برای اینکه وقتی ما کلمه در زبان عربی هم  می بیینم بدانیم که این  همان است، یعنی صورت عربی او تا حدودی باید حفظ شود، نه صد در صد، مساله عادت های نوشتاری مردم است. که خوب می بینیم که در طول کسانی که بیش شست سال مثلا را با تنوین   دیده  حالا اگر با نون ببیدند برایش غریب است.. کسانی که این را می نویسند تنها یک معیار را در نظر دارد؛ یعنی نزدیک شدن زبان نوشتار با زبان گفتار،

ولی در این امور معمولا چهار و پنج معیار با هم تداخل می کند،  بعضی وقت های یکی از معیار ها قوت انچنانی دارد که معیار دیگر تحت پوشش قرار می دهد جلوه می دهد.  در انجا باز همان معیار مطرح می شود، مثلا حفظ سنت گاهی می بینم که قوی تر عرضه می شود، بنابر این ما باید ببینیم که کدام یک از معیار ها در کجا بیشترین ارزش را دارد و باز ما در ازای کاری که می کنیم که به معیارهای دیگر چقدر ضربه می زنیم. تشخیص این قضیه کار یک نفر عادی نیست، تشخیص این قضیه کار یک دانشمند و زبان شناس است، حتا در برخی از موارد کار یک نفر هم نیست، ممکن است گروهی از زبان شناسان زبان فارسی روی آن کار کنند و نظریه ها مختلف به یک محور مشترک دست یابند.و این را به تمام فارسی زبانان ابلاغ کنند ما هم از این تبعیت می کنیم؛ چون می دانیم که  بر مبنای یک سلسه اصول است و لی از پیش خود اگر این کار را بکنیم ممکن است به اصول صدمه بزند و یک تششتت و پراکندگی در نوشتار و در رسم الخط ما بوجود بیاورد...که خود این تشتت از جهاتی بسیاری خطر آفرین است.

مساله دیگری که امروز در رسانه های نوشتاری شاهد آن هستیم و آن عبارت از این است که برخی از کلمات عربی در زبان فارسی  که جمع عربی دارند؛ مانند تحولات، جهات و... با پسوند جمع فارسی ، جمع بسته می شوند؛ مانند تحولها، جهت ها... این شیوه فارسی سازی را با توجه به نقض عادت مردم ، چطور تحلیل می کنید؟

در این جا باز با چند معیار مختلف رو برو می شویم، باید بتوانیم جمع این معیار  ها را در نظر گیریم از یک زاویه اگر قضیه ها را نگاکنیم با مشکل بر می خوریم؛ مثلا کلمه جهت را عربی اش جهات، ولی اگر در جمع فارسی جمع بسته کنیم جهت ها می شود، درست است که این جمع فارسی ما کلمه جهت ها فارسی تر است و به زبان فارسی نزدیک تر است، ولی از نگاه تلفظ جهات دو هجا دارد، و جهت ها سه هجا دارد، ولی از لحاظ تلفظ کلمه جهات راحت دارد، از لحاظ دیگر ... دو هجای که با هر دو حرف ه تلفظ مشابه دارد با مشکل مواج هت ها تلفظ اش دشورا می شود. می نمی توانیم بسیار با قاطعیت بگوییم که جهتها بهتر از جهات است. به دلیل که بسیاری از مردم وقتی این کلمه را به کار می برند  در جهات راحتر اند، صرفه جوی بیشتری در زمان می شود گفتار به صورت سریعتری شکل می گیرد، یک چیزی دیگر را نیز شما در نظر گیرید، شکل نوشتار هم  این قضیه اثر دارد، وقتی کسی جهات را می بیند یک هندسه خاص را می بیند و به آن هندسه چشمش عادت می کند ولی وقتی جهت ها را می بیند کلمه جهت را با یک هندسه می بیند و ها جمع را باهندسه دیگرمی بیند و او باید در ذهن این دو کلمه مستقل را ترکیب کند و یک اسم  جمع را بدست بیاورد ولی در جهات چیزی جدا نیست وحدت و انسجام بیشتر دارد، وقتی یک پارچه است بهتر تلفط می شود... لذا وقتی می بینیم که در بعضی وقت ها از لحاظ سرعت انتقال، صرفه جوی در زمان، در نوشتن در فضا و... معیار دیگری هم به میان میاید، این است که نباید به یک معیار به زبان نکاه کنیم، باید قدرت انعطاف داشته باشیم و این قدرت را داشته باشیم که زبان را از ابعاد گونانگون ببینیم... در مساله فارسی سازی و استفاده عربی و فارسی هم همین مساله است، ما جوانب مثبت استفاده از کلمه های عربی را فراموش کردیم، اگر صرفا بگویم که تنها و تنها این معیار را دارد که زبان هرچه بیشتر باید فارسی شود، در بسیاری موارد استفاده از واژه های عربی زبان ما را غنی تر و فربه تر می کند. خود استفاده از زبان عربی زبان ما را غنی و قدرت ما را برای استفاده چند کلمه مترادف در متن بیشتر می سازد؛ مثلا ما کلمه پوزش را داریم و معذرت خواهی راهم داریم... بگویم که ما فقط کلمه پوزش را بکار می بریم معذرت خواهی را به کار نمی بریم، دریک متن یا در یک پارگراف اگر چهار بار کلمه پوزش را به کار ببریم، دچار یک نواختی می شویم، ولی اگر از معذرت نیز کار بگریم تنوع بیشتر می شود و متن از حالت یک نواختی برون می شود. پس می بینیم که گاهی کار برد واژه های عربی ارجحیت پیدا می کند و قدرت را ما در کار برد چند کلمه مترادف بیشتر می کند.

یعنی؛ در زبان هرچه که واژه های مترادف زیادتر باشد، زبان غنی تر و فربه ترجلوه می کند؟

بلی، مثلا شما تصور کنید که شما واژه ...... کلمه مهمانی وضیافت تقریبا یک معنا دارد، ولی وقتی ما خواسته باشیم یک مقدار از زبان رسمی تر کار بگیریم وبا احترامی بیشتری خواسته باشیم یک مقام را دعوت کنیم ضیافت بهتر است. اگر بگوییم فلان هیات در مهمانی شام رییس جمهور شرکت، شاید خیلی جالب نباشد ولی اگر بگویم در ضیافت رییس جمهور، زبان از وزن خاص برخور دار می شود، مهمانی حالت خود مانی تری دارد، بعضی وقت ها کلمه های مترادف باوجود ی که بار معنای متفاوت دارد و این بار متفاوت بوسیله کلمه های عربی بهتر می منتقل می شود. بعضی وقت ها آدم می خواهد زیاد عریان گپ نزند ...

نمی خواهیم کلمه به صراحت بیان نشود... من مثالی دارم یک یکبار یکی از دوستان می خواست که یک کاری را محول کنده به دوست دیگری می خواست به نوعی به آن دوست وانمود که کند در بدل این کار براییش چیزی در نظر گیرد... اگر این ادم میامد می گفت در بدل این کار برایت مزد می دهم... تصور می کردید که طرف چه احساسی پیدا می کرد....مثل کارگر روز مزد، ولی اگر می گفت برایت یک حقه الزحمه در نظر می گیرم باز هم بهتر می شد،ولی من دیدم که این آدم یک کلمه غریب عربی را به کار برد. او گفت اگر تو این زحمت رابکشی زحمت های شما ماجور خواهد بود، این بیان خیلی محترمانه بود ونندگی نداشت ببنید ماجور کلمه عربی و غریب است ما زیاد از این کلمه استفاده نمی کنیم. ...ولی اگر این ادم می گفت من به تو اجرت می دهم یا مزد می دهم، یا خیلی صریحتر می گفت به تو پول می دهم بسیار زننده می بود...

پس با این توضیح برخورد سلیقه یی با زبان، بویژه در ویرایش آسیب هایی برای زبان وارد کند، چناچه شما در رسانه های نوشتاری افغانستان این موضوع را می بینید. شما چه راهکارهایی را برای ایجاد وحدت زبانی، در حوزه رسم الخط و واژه گزینی پیشنها می کنید؟

ما در این جا به یک نهاد رسمی واژگزینی و رسم الخط داریم. در کشور ما متاسفانه این نهاد رسمی هنوز وجود ندارد .... ما نیاز به یک نهاد رسمی داریم که حد اقل چند خصوصیت داشته باشد، یکی این که کاملا پایدار و پا برجا باشد و حضور ماندگار در حوزه زبان فارسی در افغانستان داشته باشدووو دارایی قوت علمی کافی هم باشد، یعنی از افراد مجموعه یی از نخبگان  علمی در این نهاد حضور داشته باشند که درحوزه زبان و ادب پارسی اشراف علمی داشته باشند، چون متاسفانه در این سالها بسیاری از دانشمندان بزرگ  ما یا درگذشته اند اند و یا در کشورهای خارج به سر می برند این فقرعلمی را در داخل کشور احساس می کنیم.

این موضوع از نظر عملی بحث بسیار پچیده و دشواراست. این نهاد باید از نظر علمی قوی باشد، نیاز به دانش بسیار بالا دارد، هم از لحاظ تداوم... مهمتر از همه کاری که می کند باید ضمانت اجرایی داشته باشد، کاری که می کند مصوبهای که در مورد زبان انجام می دهد امکان انتشار داشته باشد، بویژه در رسانه  های دولتی...نویسندگانی که به صورت آزاد کار می کنند و آنها بتوانند از این استفاده کنند برای به سازی زبان.تاحدودی تلاش برای هماهنگ کردن رسم الخط و واژه گزینی. ما در برخی از کشور ها نظیر چنین نهاد هایی را داریم، مثلا در ایران فرهنگستان زبان و ادب فارسی در هردو حوزه رسم الخط  و واژه گزینی کار می کند کار این نهاد ضمانت اجرایی هم دارد...یعنی ابلاغ می شود به نهاد های رسانه یی یا نهاد های اجرایی ممکلت مثلا اخیرا فرهنگستان زبان وادب به این نتیجه رسیده که کلمه فست فود به معنای غذای اماد در برخی از تابلوها  دکان هااست، استفاده نشود و به جای آن کلمه دیگری استفاده شود....بنابراین سعی می کنند که از زبان فارسی پاسداری می کنند

متاسفانه ما در افغانستان این نهاد ها را نداریم. نهادهای دولتی ما غالبایا در امور زبان بی علاقه یا کم علاقه و حتا در برخی موارد مشکل آفرین، نهاد های دانشگاهی همچنان باید قوی ترباشند حتا بتوانند تغذیه علمی بکنند نهادهای دولتی و رسانه یی را... و رسانه ها باید دارای کادرهای قوی ورزیده در این امور باشد و حتا اگر این زمینه فراهم وجود داشته که آموزشهای در بخش ویرایش و واژه گزینی در بین رسانه ها رایچ شود در دو جهت موثر است ... یکی آموزشی که رسانه به مردم می دهد بسیار اهمیت دارد ودیگر این که دست اندکاران خود رسانه ها نیز می توانند، می توانند که کارشان کیفیت مطلوب از نظر رسم الخط و استفاده از واژگان داشته باشند... و ما راه بسیار طولانی در پیش داریم....خوشبختانه در این سالها فکر می کنم نوعی آگاهی بوجود امده که مشکل را مردم ما درک می کنند. در بسیار وقت ها ما نسبت به خود مشکل آگاهی نداریم ولی وقتی که از مشکل آگاه شدیم در صدد رفع مشکل و مبارزه با ان بر میاییم ... امروز این خود آگاهی است....به این لحاظ امیدوارم استم... منتها او چیزی که من احساس می کنم که از ان نظر فقیرهستیم بنیه علمی است... اندوخته های علمی  برای رفع مشکلات کمتر دیده می شود و این مساله ما را در مبارزه با مشکل تحت فشار قرار می دهد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد